بسمک یا ساقی
*************
در این اوقات و ایام،
چه زیبا و با مسمّا می رسم بر شعر مولانا:
باغبانا رعد مطرب، ابر، ساقی گشت و شد
باغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار مست
آسمانا چند گَردی؟ گردش عنصر ببین
آب مست و باد مست و خاک مست و نار مست
حال صورت این چنین و حال معنی خود مپرس
روح مست و عقل مست و خاک مست اسرار مست
رو تو جباری رها کن، خاک شو تا بنگری
ذره ذره خاک را از خالق جبار مست
بادهای داری خدایی بس سبک خوار و لطیف
زان اگر خواهد بنوشد روز صد خروار مست
شمس تبریزی به دورت هیچ کس هشیار نیست
کافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست
باغبانا
ای جلوه گر و مکان
رعد » مطربانه می نوازد؛
ابر »، آن سحاب رحمت از لطف، باده آورده است؛
آه، همه مست اند؛ همه مست.
ندیدی لیلة الرغائب را؟
لیله ی مستی
رغبت و میل و او» پرستی.
آه ای آسمان»
گردش بینداز.
همه خودبخود در گردش اند؛
همه جوهر، همه ذات
همه در گردش و سیّار.
آب» مست و باد» مست و خاک» مست و نار» مست.
این عناصر.
وجه ماء و وجه نار و وجه طین و وجه هو.
باد است و هو هو!
خاک شو تا بنگری.
{ أستکبَرتَ أم کنتَ منَ العالین؟}
حال صورت این چنین،
حال معنی خود نپرس؛
محرم اسرار؟
نیست. نیست.
باغبانا، دلبرا
باده ای داری خدایی.
بس سبک خوار و لطیف
{ لا یُصَدَّعوُن عنها و لا یُنزِفون}
پیمانه پر کن ساقیا.
آه ای شمس تبریزی
بزن پیمانه را.
هیچکس هشیار نیست.
ده شراب ناب را.
یک نظر کن؛
نهر رجب » را طور » کن.
کافر و مؤمن خراب و
زاهد و خمّار، مست.
____________________________________________
اگر اهل ظاهر نیستی و اهل باطنی این کلیپ طوبی
درباره این سایت