بسمک یا محیی و یا مُمیت

*********************

زمین یک دور ب حرکت انتقالی بدور آفتاب چرخید و ارض » یک سیر ب دور شمس » داشت؛ یک سال شمسی زمین ب دور خورشید گشت و انسانهای غافل، در این معاد زمین، بی خبر از معاد خویش لباس نو می پوشند و خانه تکانی می کنند و ب زعم خودشان صله رحم ب جا می آورند و دل خوش اند ک عید » دارند.

ب ما هم گفتند برای آن ک لااقل هر یک سال، از اصلتان غافل نشوید و یک چیزکی ب یاد اصل خود بیفتید و معاد حقیقی و بهار اصلی، بخوانید: یا مقلب القلوب و الأبصار »

و آنگاه گفتند مولای ما حضرت وصی سلام الله علیه فرموده اند هر روزی ک در آن معصیت خدا را نکنید؛ آن روز عید شماست. ک مولای ما این سخن را در جواب سائلی فرمودند و مطابق با فهم او بیان کردند.

آری این هم یک تعبیر عید » است. ک هرگاه خود را از گناه تطهیر ساختی، عید » توست. جشن بگیر.

و اما این انسان کی می خواهد از این عید طبیعی سال شمسی بدر آید و بالا برود؟

ک می گویند:

عارفان هر دمی دو عید کنند

عنکبوتان مگس قدید کنند (مولانا)

یکوقت یک کسی هر دم و هر آن در مقام حضور تام حضرت حق است. و وقتی حضورش بهم بریزد، خود را ملامت و سرزنش می کند ک من عید نداشتم. هرگاه در حضور باشم آن لحظه عید من است. تحول من است.

عارف حقیقی و سالک وارسته، هر آن و هرلحظه یکپارچه در حضور و شهود حضرت حق است. و آن لحظه ها را عید می داند. چنانچه اگر مانعی برایش ایجاد شود آن لحظه ی غفلت را عید نمی داند.

عارف در قید زمان و مکان و ثانیه و دقیقه و ساعت و سال نیست ک یکسال صبر کند تا زمین چرخش و گردش خود را ب پایان برساند و یک سال بگذرد و او عید بگیرد.

از این نوروز تا نوروز دیگر، از این فطر تا فطر بعدی؛ از این قربان تا قربان بعدی.

سالک مقید ب زمان و مکان نیست.

عنکبوتان را دیده ای ک زحمت ها می کشند تا ک تاری بتند، تاری عجیب با لعاب دهان. بسیار تخصصی و محکم. سپس در گوشه ای از تار بافته شده دهلیزی ایجاد می کند و خودش را در آن دهلیز پنهان می کند ؛ هر چند ساعت یک لانه ی جدید می سازد و یک تور شکار جدید ایجاد می کند و آن قبلی را رها می سازد. تمام هدف عنکبوت این است ک مگسی در تور او بیفتد و شکاری ب تورش بخورد و بعد آن را تکه تکه کرده و نوش جان نماید.

اما عارف ب امید سال و ماه نیست. تور ببافد ک چه شود؟ ک ظرف یکسال شکاری ب تورش بخورد و او ب نوایی برسد؟

عید عارف، در توجه تام است. در توغل در ذات خویش. بدن را بکار بگیرد تا ب نهایت حضور و توجه دست یابد. 

عارفان هر دمی دو عید دارند. از نقص می میرند و ب کمال زنده می شوند.

عارفان تمام اوقاتشان بهاری است.

عارفان هر آن و هر لحظه در معادند.

اسم شریف محیی و ممیت » هر آن و هر لحظه در وجودشان متجلی است. آن ب آن و لحظه ب لحظه موت و إحیا دارند. رو ب رشدند. رو ب کمال. ن ک بنشینند یک سال بگذرد ب خود آیند آنهم در جهت دنیا و ظواهر.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها