بسمک یا عالم الغیب و الشهادة

************************

در ادامه ی مبحث قبلی می گوییم:

وقتی از کره ی خاک و ارض ب بالا برویم، اولین کره ای ک می بینیم ک نورانی است و طلوع و غروب دارد و آمد و شد و ب تعبیر قرآن اختلاف الّیل و النّهار» دارد؛ کره ی ماه است.

و بعد از کره ی ماه، 7 ستاره ی سیار را می بینیم:

در فلک، هفت کوکب سیّار

آفریده خدای عزّ و جلّ

قمر است و عطارد و زهره

شمس و مریخ و مشتری و زحل

این سیاره ها هم در محیط زمین در گردشند.

قمر اثرات زیادی بر ارض و زمین دارد.

هر کدام از این سیّاره ها در یک مداری ب ظاهر دور زمین در حرکتند.

این تصویر را ببینید:

هفت فلک برای این هفت سیاره درست کرده اند.

شاید لازم باشد در اینجا توقفی کنیم و اشاره ای ب اسرار انفسی این مطالب داشته باشیم.

___________________________

همانطور ک می دانیم انسان و در رأس آن، انسان کامل، جامع است. 

حق جلّ و علا کلّ اسماء الهیه ی خویش را ب انسان عطا فرمود؛ برای همین جامع است و مظهر جمیع صفات الهی.

آنهم ب این لحاظ ک دارای عوالم سه گانه ی طبیعت، مثال و عقل است بطور جامع.

بطور خیلی خلاصه عرض می کنم انسان ب لحاظ نوع خلقتش از جامعیت برخوردار است فلذا محور گردش عالم شده است. و منظور از انسان، در حقیقت انسان کامل است.

حال اگر بخواهیم این معارف انفسی را با معارف آفاقی ارض و سماوات تطبیق دهیم،

ارض و سماوات بطور کل، می شود انسان کامل. یعنی انسانی ک هم عوالم مادون دارد هم عوالم مافوق. 

ارض، عوالم مادون است و سماوات عوالم مافوق.

چه آنچه ما فی الأرض » هستند و چه آنچه ما فی السماوات » اند؛ همه در تسخیر انسان اند.

همانطور ک اگر وجه بشری و طبیعی انسان نبود، وجه و ملکوتی اش رخ نشان نمی داد و ظرف ظهور پیدا نمی کرد، اگر ارض نبود، سماوات هم ظهوری نداشتند. 

همانطور ک ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی ب کف آری و ب غفلت نخوری،

تمام عوالم مافوق در خدمت عوالم مادون انسان اند تا ب تعالی و رشد و هدایت حقیقی نائل آید.

این یک نکته بود.

نکته ی بعد این که:

تمام موجودات عالم هستی ظهورات اسماء الله اند.

هر موجودی مظهر اسمی است.

بطور کل عالم، یعنی اسم؛ یعنی اسماء الله.

همانطور ک در دعاها بطور فراوان از این اسماء یاد شده و نقش آنها در عالم هستی بیان شده است ک جهت اختصار مطلب، از آنها می گذریم.

پس می توان گفت عالم هستی با اسم اداره می شود. یک اسم جامع و اسم اعظم ک تمامی اسماء تحت تدبیر و مُلکیت او هستند.

و ب تعبیر دیگر می توان گفت:

عالم هستی از نقطه ایجاد شد؛ یک نقطه ک تکثر یافت و نقطه ها شد؛ نقطه ها ب هم تزویج یافته و تشکیل حرف و حروف دادند و حروف با هم تزویج یافته تشکیل کلمه دادند و کلمات با زوجیت یکدیگر، تشکیل جملات دادند و الی آخر. تا عالم هستی شکل گرفت.

پس این نقطه را از نظر دور نداریم. ک آن نقطه ی واحد در تمام حروف و اعداد جاری و ساری است و وجود دارد و در کار است.

نتیجه اینکه:

ارض، انباشته از اسماء است ک هریک مأمور ب امری هستند و مدبّر امور.

و نیز سماوات نیز انباشته از اسماء اند ک هرکدام نقشی دارند و اثری.

حال بر می گردیم ب منظومه ی شمسی.

___________________________________

گفتیم ک زمین ثابت است، یک فلک.

آب و هوا و آتش ک سه فلک اند هم ثابت اند با زمین می شوند چهار فلک.

این مجموعه را می گویند مادون فلک قمر.

زمین و آب و هوا و نار چون در دل قمر نهفته اند، آنها را با فلک ماه جمع کرده اند. یعنی در حقیقت زمین و آب و هوا و نار و قمر یک فلک اند. این هم برای خود حرفی دارد و سرّی؛ چون تحت تأثیر قمرند.

با این توصیف هفت کوکب سیار عبارتند از:

قمر و عطارد و زهره، شمس و مریخ و مشتری و زحل

اینها همه می شوند هفت فلک. 

__________________________________

خب، بالاتر ک رفتیم، محیط بر این هفت فلک سیار، فلک هشتم است ک ستارگان ثوابت هستند.

ستارگان ثوابت، مجموعه ستارگانی هستند ک در عین حال ک هرکدام، ب گونه ای در کنار هم جمع اند ک از دور، تصویری را تداعی می کنند، همه با هم فلک هشتم را تشکیل داده اند. ک ب آنها صور فلکی هم گفته می شود.

تصاویر زیر را ببینید:

همانطور ک در این تصویر می بینید این صور فلکی، دایره ای تشکیل داده اند ک آن را منطقة البروج» می نامند. {وَ السّماء ذات البروج}.

یعنی محدوده ی برجها. برج حمل (برج فروردین )، برج ثور ( برج اردیبهشت )، برج جوزا ( خرداد )، برج سرطان ( تیر )، برج اسد (مرداد)، برج سنبله (شهریور)، برج میزان (مهر)، برج عقرب (آبان)، برج قوس (آذر)، برج جَدی (دی)، برج دلو (بهمن)، برج حوت (ماهی)

همانطور ک در این تصویر می بینید، کل این دایره را، ک مجموع کره ی جسمانی است، جسم کل می گویند.

بر فراز این جسم کل، و این دایره، آسمانی است ک در شب، سیاه و در روز، آبی دیده می شود.

آسمان، محیط بر این جسم کل است.

این جسم کل، از مشرق ب مغرب دور می زند. البته این مشرق و مغرب، از دید انسان هیوی است،

در علم هیئت. وگرنه عرفا ک معتقدند عالم لایتناهی است، پس مشرق و مغربی متصور نیست.

حال، 

خط استوا را همه می دانیم. خطی ک از مرکز، زمین را ب دو قسم تقسیم کند، قسمت شمالی و قسمت جنوبی کره زمین.

ب موازات خط استوا ک آنرا دایره ی استوای ارضی » می گویند،

دایره ی استوای سماوی» هست؛ یا ب عبارتی، خط استوای آسمانی ک آنرا معدّل النهار » می نامند.

در تصویر بالا کاملا مشخص است: Celestial Equator

دایره ی استوای سماوی، یا معدل النهار، بزرگترین دایره ی این کره ی سماوی است. اگر دایره ی استوای سماوی یا همان معدل النهار را کوچک کنیم بیاوریم دور زمین، می شود خط استوای ارضی.

صورتی در زیر دارد (خط استوای ارضی)

آنچه در بالاستی ( خط استوای سماوی )

در این تصویر ب خوبی مشخص است ک خط استوای سماوی (Celestial Equator) 

دایره ی عظیمه ی معدل النهار،

و دایره ی منطقة البروج (سطح آبی رنگ Ecliptic) 

چه موقعیتی نسبت ب یکدیگر دارند.

این دو دایره، یعنی دایره استوای سماوی یا همان معدل النهار و دایره ی منطقة البروج، نقش اساسی و حیاتی را در رتق و فتق ایفا می کنند. 

همانطور ک در تصویر بالا می بینید این دو دایره از هم فاصله دارند. شما فرض کنید زمانی این دو دایره بر هم منطبق بودند، {کانتا رَتقاً } این حالت انطباق را رتق» می گویند.

زمانی این دو دایره بر هم منطبق بودند و از هم فاصله ای نداشتند. 

وقتی این دو دایره بر هم منطبق باشند، ب هم چسبیده باشند و مماس هم قرار بگیرند، در حقیقت خشکی دیگر وجود ندارد و آب همه جا را فرا می گیرد. با هم متحدند، یکی هستند.

در حقیقت حیاتی نخواهد بود بجز حیات مائی. 

پس با این وجود، می توان گفت ک موجودات دریایی و آبزی، همچنان حیات خواهند داشت!

تا وقتی ک این دو دایره از هم باز شوند {فَفَتَقناهما} و فتق »  بشود.

دقت کنید منطقة البروج در تشکیل ماههای سال نقش دارند. حرکت بطیء و بسیار آهسته ی آن، ک بطور شگفت انگیزی منظم و مدبرانه است، {الساعات و عدد السنین و الحساب} را ب وجود می آورد. 

حال وقتی این دو دایره ی عظیمه ی منطقة البروج و معدل النهار با هم منطبق گردند، دیگر شب و روز ب معنای متعارف ارضی معنا نخواهد داشت. چهار فصل برداشته می شود و ماه و سالی هم نخواهد بود.

حضرت وصیّ مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند زمین را، این کره ی خاکی را، آب فرا گرفته بود؛ بعد کم کم آب، رها شده، کم شده، فروکش کرده و خشکی زمین پدیدار شده و در حقیقت همان دحو الأرض » پیش آمده.

و بعد از دحو الارض، خلقت پیش آمده است.

{ وَ الأرض و ما دحاها }

{ وَ إذا الأرضُ مُدَّت }

حال، تصور کنید:

از ازل تا کنون، چه مقدار رتق و فتق ایجاد شده؟

چه دوره هایی از خلقت شکل گرفته و مدام، رتق شده و فتق شده و خلقت ها و عوالم و انسانها، رو ب تکامل، تا بدینجا آمده است؟ ک الان در این دوره از خلقت، وضعیت این دو دایره ی معدل النهار و منطقة البروج در حالتی قرار دارد ک چیزی ب فتق باقی نمانده. یعنی طبق نظر حضرت آقاجان علامه حسن زاده آملی روحی فداه، یکصد و هشتاد و شش هزار سال دیگر این دو دایره بر هم منطبق خواهند شد. و باز خشکی را آب فرا خواهد گرفت و دوباره این دو دایره انفتاح خواهند یافت و دوره ی جدید دیگری رتق خواهد شد.

حال با این اوصاف، ب این روایت هم توجه داشته باشید:

لولا الحُجَّةُ لساختِ الأرض بأهلها »

و تأمل کنید در اینکه در هیچ دوره ای، ارض و خشکی بدون حجت نبوده و نخواهد بود.

و نیز تأمل کنید در اینکه در هر دوره ی فتق، اولین فرد باید انسان کامل باشد ک ب تولد، متکوّن می شود تا انسانهای دیگر ب توالد از او تکوّن پیدا کنند.

در اینجا بسیار سوالات در ذهن ایجاد می شود و حرفهای فراوانی پیش می آید ک اگر خدای تعالی توفیقی عنایت کند، بعدها بدانها خواهیم پرداخت.

________________________________

پس وقتی دو عظیمه ی معدل النهار و منطقة البروج از هم فاصله گرفتند و خشکی زمین گسترش یافت، و زمین دحو » شد، و اولین قسمت خشکی بصورت قبه ای از زمین سر در آورد ب نام مکه، اما نه ک تصور کنید مکه ی فعلی ب این شکل و شمایل. نخیر. بلکه در حقیقت اولین برآمدگی خشکی زمین در این موقعیت و شرایط، همان محدوده ای است ک بعدها حضرت ابراهیم علیه السلام ب امر الهی و با القائات سبّوحی آن محدوده را شناسایی کرد و بیت الله را در آنجا بنا فرمود.

در واقع می توان اینچنین گفت که:

بیت الله الحرام بایستی در همان نقطه ای بنا شود ک اولین نقطه ی ظهور در دحو زمین بوده است. 

حال جای تفکر و تأمل دارد ک زمان دقیق دحو الارض این دوره از خلقت، کی بوده است؟ ک حضرت پیامبر صلوات الله و سلامه علیه و آله دقیق روز آنرا تشخیص داد و فرمود بیست و پنجم ماه ذی القعده بوده است!

________________________________

نتیجه اینکه:

طبق این توضیحات

فرمایش آقاجان حضرت علامه حسن زاده آملی روحی فداه اینست ک در آیه ی رتق و فتق:

{ أو لم یر الذین کفروا أن السماوات و الأرض کانتا رتقا ففتقناهما }

منظور از سماوات، این دو دایره ی عظیمه ی معدل النهار و منطقة البروج اند و ارض، خشکی است.

و نیز آن حضرت اعتقاد بر این دارند ک بر این مبنا، چون صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی، و چون عوالم مافوق محیط و مؤثر بر عوالم مادون اند؛ پس چه بسیار رتق و فتق ها ک رخ می دهند و ما انسانها غافلیم.

از آن رتق حقیقی گرفته ک حقیقت وحدت وجودی غیر متناهی صمدی است تا فتق حقیقی ک تفصیل آن وحدت حقیقی وجود است:

همه یار است و نیست غیر از یار (مقام رتق )

واحدی جلوه کرد و شد بسیار ( مقام فتق )

______________________________________

یک نکته ی لطیف و ظریف در آیه ی شریفه ی رتق و فتق است و آن اینکه: دقت کنید حق تعالی می فرماید: { أو لم یر الّذین کفروا } طرف خطاب، کافران هستند!

_________________________________________

در پایان چند کلیپ ضمیمه ی این تقریر می کنم تا مشتاقان حقیقت بتوانند هرچه شهودی تر این حقایق و معارف را ادراک نموده و هرچه بیشتر با اسرار عالم هستی آشنا شوند.

زحمات زیادی برای این مطالب کشیده شد، امید آنکه مرضیّ حق تعالی و مخلَصین درگاهش قرار گیرد و خدمتی ناچیز باشد در جهت نشر حقایق و معارف ناب قرآنی و عرفانی.

________________________________________

کلیپ شماره یک:

{لِتَعلَموا عدد السّنین و الحساب}


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 2 ثانیه

کلیپ شماره دو:


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 45 ثانیه


کلیپ شماره سه:

نحوه ی سیر حقیقی کواکب


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 38 ثانیه


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها